جدول جو
جدول جو

معنی پلکی فروش - جستجوی لغت در جدول جو

پلکی فروش(اَ ءَ)
مهره فروش. خرّاز. رجوع به پلچی فروش شود
لغت نامه دهخدا
پلکی فروش
خر مهره فروش مهره فروش خراز خرزی
تصویری از پلکی فروش
تصویر پلکی فروش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلچی فروش
تصویر پلچی فروش
آنکه خرمهره می فروشد، خرمهره فروش، برای مثال چون به نزدیک اهل عصر کنون / مرد پلچی فروش جوهری است (ابن یمین - لغت نامه - پلچی فروش)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ ها)
خرمهره فروش را گویند. (برهان قاطع). خرّاز. خرزی. خرّازی. مهره فروش:
بر سر بازار دانش چون نهد دکان که هست
رونق پلچی فروشان بیشتر از جوهری.
ابن یمین.
من گرفتم عطاردی بخرد
کو هنررا کسی که مشتری است
چون به نزدیک اهل عصر کنون
مرد پلچی فروش جوهری است.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
پلچی فروش. بلژی فروش. صیدلانی. صیدنانی. یعنی پیله ور. (مهذب الاسماء). خراز. خرزی. خرازی. مهره فروش
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
سیکی فروشنده. آنکه سیکی فروشد، شراب فروش. می فروش. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
مرائی. (یادداشت مؤلف). متظاهر به صلاح. ریاکار:
منمای و مشنوان عمل خویش را به خلق
زیرا عمل نهفته ز هر چشم و گوش به
نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است
سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به.
خواجه عبداﷲ
لغت نامه دهخدا
(تَ شَ / شِ)
آنکه کالاهای بازرگانی را به صورت عمده فروشد. عمده فروش. آنکه اجناس مختلف را به صورت کلی فروشد. مقابل جزئی فروش
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلژی فروش
تصویر پلژی فروش
خر مهره فروش مهره فروش خراز خرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلچی فروش
تصویر پلچی فروش
خر مهره فروش مهره فروش خراز خرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیکی فروش
تصویر سیکی فروش
آن که سیکی فروشد، شراب فروش می فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلی فروش
تصویر کلی فروش
آنکه کالاهای بازرگانی را بصورت عمده فروشد، مقابل جزئی فروش
فرهنگ لغت هوشیار